غم عشق

نبودی و نشنیدی؛ دلم به گریه نشسته… میان خاطره هایت…
چه کرده ای که پس از تو، به هر کجا که تو بودی غمی نشسته به جایت؟!
کجای این شب هجران؛ کجای این همه راهی؟
که از دریچه چشمت؛ نمیرسم به نگاهی…
بگو که از غم عشقت؛ چگونه جان برهانم؟
چگونه این همه غم را؛ به هر طرف بکشانم
نه پای رفتن از اینجا نه طاقتی که بمانم…
چگونه دست دلم را به دست تو برسانم؟
دیدگاه ها (۲)

«حَدِّثْنی؛ برایم قصّه بگو.»#به_وقت_جنون

"یه مدل محبوب رو نزار قبانی معرفی کرده به عنوان «لم تخلق للن...

آسمان ابریست

ترس نبودنت

روانی منP51

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

Main Character | P2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط